کنسرت مهران مدیری در ۲۲ آبان ماه در سالن اُپرای دبی به روی صحنه خواهد رفت و این سلبریتی خوشنام کشورمان یک بار دیگر، در ساحتی غیر از ساحت تخصصی خود به ارائه آثاری موسیقایی خواهد پرداخت. صد البته که این رویداد را باید به فال نیک گرفت؛ چرا که در شرایط دشوار و روزهای سخت کشورمان، هر آنچه از هنر و شادی جاری باشد میمون و پسندیده است؛ اما در این میان لازم است مواردی هم فارغ از این که این کنسرت به چه کسی تعلق دارد و تنها به عنوان مثال در مورد مهران مدیری به عنوان یکی از هنرمندانی که چنین گزینهای را انتخاب کرده است و دبی به عنوان یکی از مقاصد هنرمندان کشورمان در اجرای آثار هنریشان در خارج از ایران، مورد توجه قرار گیرد.
اولین نکته به مکان برگزاری کنسرت برمیگردد. باید از خود بپرسیم که انتخاب دبی به چه دلیلی صورت گرفته است. آیا مدیری در ایران ممنوع الکار است؟ آیا مانعی بر سر راه برگزاری کنسرت ایشان در ایران وجود دارد؟ و یا این که شاید برگزاری کنسرت در ایران به نسبت دبی از مزایای کمتری برخوردار است؟
مساله دوم پرداختن به این امر است که اساسا آیا از نظر کیفی، چه ضرورتی دارد که یک سلبریتی مشهور سینما و تلویزیون، وارد ساحتی غیر از ساحت تخصصی خود شود؟ آیا این مساله آسیبی برای اقتصاد و فرهنگ هنر در بر ندارد؟
پرداختن به این نوع سوالات از این جهت که رویکرد منتقدانه، زاویه دید فرهنگی را حفظ کرده و وارد بازیهای سیاسی نشود و همچنین از مخالفت با یک سلبریتی چون مدیری، سکوی پرتاب و محل نان و آب برای منتقد فراهم نکند بسیار حساس است؛ به این معنا که اگر خاستگاه این نوع سوالات واقعا اقتصاد و فرهنگ عمومی نباشد، طرح نکردنش از طرح کردنش بهتر خواهد بود. از همین نظر پاسخ این سوالات را نه از زاویه صرفا انتقادی، که از نظرگاهی فراتر، در دغدغههای اساسی اقتصاد و فرهنگ ملی باید جست.
در پاسخ به سوال اول اما، لازم است سه نکته را مورد توجه قرار داد. اول این که دبی به عنوان محل برگزاری کنسرتهای خوانندههای لسآنجلسی و همینطور محل تجمع کسانی که به نوعی زندگی دومشان را در دبی انجام میدهند تبدیل به بازاری بینابینی شده است. به این مفهوم که چون به نوعی خوانندههای ممنوعه خارج نشین در دبی کنسرت برگزار میکنند و این شهر مدرن بسیاری از محدودیتهای اقتصادی و فرهنگی داخل ایران را ندارد، برگزاری کنسرت در آن با استقبال طیفی گسترده از ایرانیان داخل که از توانایی مالی بهرهمندند و توان حضور و پرداخت قیمت بلیط گرانتری را دارند و برخی ایرانیان خارج نشین که تا حد ممکن قصد نزدیکی با ایران و دیدار با بستگانشان را دارند و یا در مسیر رفت یا برگشت به ایران هستند رو به رو میشود.
مساله دوم اعتباری است که با برگزاری کنسرت در دبی نصیب هنرمندان داخل نشین میشود. در واقع چنین هنرمندانی با انتخاب دبی به عنوان محل کنسرتشان، میتوانند خودشان را در میان هنرمندان خارج نشین بُر بزنند و نوعی وجهه روشنفکری به خود بگیرند. وجههای که در حال حاضر و بعد از انتخابات ریاست جمهوری، جنگ ۱۲ روزه و به کار افتادن مکانیزم ماشه و با عقبهای از مطالبات اقتصادی و فرهنگی انباشته مردم، بسیار مورد نیاز هنرمندان است و بدون چنین وجههای نخواهند توانست محبوبیت سابقشان را در میان مردم حفظ کنند.
و مساله سوم نیز ذات تغییر یافته دبی به عنوان کشوری مسلمان است که در عین فراهم کردن فرصتهای کسب و کار به ایرانیان داخل، اجازه برقراری برخی ممنوعههای داخل ایران را میدهد که همین مساله نیز ارائه چهرهای بیطرف از هنرمندان داخلی فعال در دبی در قبال مسائل سیاسی و اجتماعی را ممکن میسازد.
به طور کلی در نقد رویکرد هنرمندان داخلی به اجرای کنسرت در دبی باید گفت این مساله با این که سابقهای طولانی در رشته اجراهای هنرمندان در گذشته دارد و نوعی آزادی را در شرایط جدید پسا جنگ ۱۲ روزه به ذهن متبادر میکند و هنرمندان را به نوعی از انتساب به مراجع رسمی در اجرایشان مبرا میدارد، اما به واسطه این که بیشتر در خدمت طبقات خاص جامعه قرار میگیرد، هیچ ارتباط مستقیمی با فضای اقتصادی و اجتماعی عموم مردم در داخل ندارد؛ از همین جهت با این که همچنان میتوان پذیرفت که برداشت مادی و معنوی هنرمندان از اجرای کنسرت در دبی همچنان قابل توجه است اما چنین روندی چندان با روزگار حاکم بر مردم همخوانی ندارد.
اما در پاسخ به سوال دوم نیز باید اشاره کرد که ورود هنرمندان از عرصهای به عرصه دیگر لزوما نامناسب یا اشتباه نیست؛ بلکه این مساله زمانی چهره نا معقول به خود میگیرد که هنر این هنرمندان در عرصه جدید، کیفیت لازم را به نسبت بسیاری از هنرمندان واقعی آن عرصه، نداشته باشند. صد البته که هنرمندان اصیل در هر رشته هنری همواره مخاطبان خاص خود را خواهند داشت اما این امر قابل انکار نیست که ورود هنرمندان توانمند در یک رشته هنری خاص به بازار هنرهای دیگری که توان کمتری در ایفای آن دارند به گردش مالی هنرمندان بومی رشته جدید آسیب میزند؛ همچنین اینچنین نقل مکانهایی به سطح سلیقه عمومی آسیب رسانده و حواس مردم را از آثار جدی رشتههای هنری منحرف میکنند.
به طور کلی به نظر میرسد در صورتی که خود هنرمندان فعال در داخل همتشان را مصروف بهتر کردن حال مردم، به خصوص در عرصه عام آن کنند، تاریخ آنها را از یاد نخواهد برد.