دکتر محمدباقر بهشتی در گفت و شنود صریح با صریح:
دشمن اصلی ما همین رانتخواران و قاچاقچیان هستند
صریح؛ جناب دکتر شرایط اقتصادی کشور بعد از جنگ ۱۲ روزه و عکس العمل دولت نسبت به این موقعیت را چطور ارزیابی میکنید؟
اقتصاد ایران مبتلا به مشکلات اساسی و ساختاری است؛ این جنگ ۱۲ روزه تحمیلی مشکلات را تشدید کرد و بیشتر از قبل معضلات را نمایان نمود. اما تجربه جنگ تحمیلی ۸ ساله به مسئولین کشور کمک کرد که در این ۱۲ روز در مدیریت مسائل و به خصوص توزیع کالا نسبتا موفق عمل کنند.
در واقع با توجه به آگاهی قبلی دولت از احتمال وقوع چنین حملهای، مسئولان کشور باید پیشبینیهای لازم را انجام میدادند. به نظر من کیفیت این پیشبینیها درست نبود. اتفاقاتی که پس از هفت اکتبر در غزه۲۰۲۳ رخ داد، نشان از این دارد که این مسائل توطئهای علیه ایران بوده است. اگر این مساله پیشبینی شده بود مسئولین کشور میتوانستند احتمال رسیدن جنگ به ایران را بدهند و از وقوع آن جلوگیری کنند، که متاسفانه اینگونه نشد. جنگ غزه آغاز شد و بعد چه بلایی سر لبنان آمد؛ سوریه متلاشی شد و زورمداران، یک داعشی را رییس کشور کردند. این رخدادها باید ما را بیشتر متوجه میکرد تا واقعیتها را درست ببینیم و تصمیمات پیشگیرانهای اتحاذ میکردیم؛ متاسفانه نتایج به دست آمده در کلیت نشان میدهد که ما چندان از این اتفاقات درس نگرفتیم.
صریح؛ آقای دکتر با توجه به وضعیتی که با اسنپ بک ایجاد شده است شرایط اقتصاد کشور چگونه خواهد بود؟
ما لازم است کل تفکرمان را راجع به حکمرانی عوض کنیم. باید علتیابی کنیم که چرا این اتفاق افتاده است و چرا شورای امنیت شش قطعنامه مطابق فصل هفتم منشور ملل متحد علیه ما صادر کرده است؟ چرا علیه اندونزی و مالزی چنین قطعنامههایی صادر نمیشود؟ هر چند میدانیم که سازمانهای بینالمللی از جمله سازمان ملل از زمان تاسیس در بعد از جنگ جهانی دوم در دست زورمندان دنیاست. حق وتو در شورای امنیت اساسا به معنی حاکمیت زور در دنیاست. چنان که اخیرا علیرغم آن که چهارده کشور از پانزده عضو شورای امنیت به مصوبهای در ارتباط با غزه رای مثبت دادند ولی تنها با یک رای منفیِ آمریکا مصوبه وتو و نتیجه بلااثر شد.
باید توجه کنیم برجام در همین ساختار به امضاء رسید که این توافق یکی از افتخارات جمهوری اسلامی است که به تصویب شورای امنیت رسید. در حالی که در زمان دولتهای دهم و یازدهم شش قطعنامه بر علیه ایران تصویب شده بود و ایران ذیل فصل هفتم منشور ملل قرار گرفته و به عنوان خطری برای امنیت جهان شناخته شده بود، برجام جلوی جنگ را گرفت.
اما برجام دو قسم مخالف جدی داشت. اول اسرائیل و برخی کشورهای عربی و دوم قاچاقچیان و رانتخواران داخلی. در ایران رانت خواران حرف اول را میزنند. ببینید کسی که به خاطر مفاسد اقتصادی به زندان و اعدام محکوم شده بود الان مشغول فعالیت اقتصادی است به طوری که چند هزار تاکسی و چندین هواپیما و اتوبوس خریده و با لحن توهین آمیز به رئیس کل بانک مرکزی پیام میدهد این نوع رفتار، سلامت نظام اقتصادی ایران را زیر سوال میبرد.
ما نتوانستیم از ظرفیت برجام برای برقراری صلح در جهان استفاده کنیم. بعد از برجام حدود ۱۵۰ شرکت خارجی برای سرمایهگذاری به ایران آمدند. سوال این است چه کسانی جلوی سرمایهگذاری اینها را گرفتند؟ اگر این شرکتهای خارجی در ایران و مخصوصا در پارس جنوبی، به عنوان بزرگترین میدان گازی در جهان، سرمایهگذاری کرده بودند، ما میتوانستیم در هر سال بالای ۵۰ میلیارد دلار از این میدان گاز صادر کنیم. در حالی که الان در برابر صادرات ۴۰ میلیارد دلاری سالانه قطریها ما ۴ سنت هم صادر نمیکنیم. کسانی که جلوی سرمایهگذاری خارجی را گرفتند باید پاسخ بدهند. باید دانست عدم سرمایهگذاری، آینده ایران را به خطر میاندازد. اسنپ بک معلول است یا هر مصوبهای بر علیه ایران در هر سازمان بینالمللیای معلول است. باید علتها را شناخت و مشکلات را ریشهای حل کرد.
مطابق چشم انداز بیست ساله (۱۳۸۴-۱۴۰۴)، که امسال آخرین سال آن است، ایران میبایست تعامل سازنده و موثر در روابط بینالمللی میداشت. آیا چنین شده است؟
در دنیا ۲۱۷ کشور وجود دارد و ما باید بدانیم که حاکم دنیا نیستیم. کشوری هستیم که یک درصد مساحت دنیا را، که برابر با مساحت هفت کشور اروپایی آلمان، انگلیس، فرانسه، ایتالیا، هلند، دانمارک و بلژیک است را و ۱/۱ درصد جمعیت دنیا را داریم. پس چه شده است که ما به اندازه سهممان از جمعیت و مساحت دنیا تولید نداریم؟ چه کسانی جلوی رسیدن ما به این چشمانداز را گرفتهاند؟ ما به جای تولید ۱۲۰۰ میلیارد دلاری فقط ۴۰۰ میلیارد دلار تولید داریم. مسبب تمامی اینها کاسبان تحریم هستند. در تاریخ نوشته خواهد شد که رانتخواران و مدیران ناتوان سالانه ۸۰۰ میلیارد دلار به ایران خسارت وارد کردند.
ما باید بایک بینش و تفکر درست و جدید با دنیا و به ویژه با کشورهای همسایه تعامل داشته باشیم و فهممان را از مسائل اطرافمان اصلاح کنیم. به عنوان مثال دالان زنگزور در صورت داشتن تفکر راهبردی درست، یک فرصت است و نه یک تهدید. در این زمینه نوع تفکر دکتر پزشکیان خیلی درست است. نظر ایشان این است که عدم حضور ما در منطقه باعث شده است که رژیم صهیونیستی بتواند در همسایه ما حضور پیدا کند. اگر ما ارتباطاتمان را قبلا تقویت کرده بودیم چنین حضوری ممکن نمیشد و ما میتوانستیم با اصلاح اندیشهمان بهتر عمل کنیم. نحوه تعامل و همکاری اقتصادی مان با همسایگان و دنیا را باید بازبینی کنیم. برای برقراری صلح پایدار در منطقه باید علاوه بر روابط سیاسی سرمایهگذاریهای مشترک با همه کشورهای همسایه داشته باشیم.
آقای دکتر ما چرا هنوز هم نتوانستهایم در دولتهای مختلف از جناحهای مختلف به سیاستهای یکدستی بر اساس منافع و مصالح ملی دست پیدا کنیم؟
ما بسیاری از بخشهای قانون اساسی مصوب خود را اجرا نمیکنیم. اگر قانون اساسی اجرا نشود داشتن یا نداشتن آن چه فرقی میکند. ما در قانون اساسی جایگاه تشکلها و احزاب را تعریف کردهایم. در هیچ کشوری در دنیا بدون وجود حداقل دو حزب قوی غیر دولتی امکان این که مردمسالاری واقعی پیاده بشود وجود ندارد. وقتی ما این بخش از قانون اساسی را به درستی اجرایی نکردهایم به این معنی است که در این ۴۶ سال کشور را سلیقهای اداره کردهایم که نتایج مسایل و مشکلات فعلی حاصل این روش حکمرانی است.
اگر احزاب شناسنامهدارکشور را در این سالها اداره میکردند در این صورت مسیر حرکت کشور براساس برنامه پیش میرفت، چرا که احزاب اساسنامه و مرامنامه دارند و کاندیداهای احزاب برای پیاده کردن برنامههای مشخص تبلیغ میکنند. چون احزاب را مورد توجه قرار ندادیم کل دوره بعد از انقلاب را سلیقهای اداره کردهایم و کاندیداهای مجلس، شوراها یا ریاست جمهوری، شعارهایی که در دوران نامزدی دادهاند هیچ ضمانتی نداشته است، در حالی که اگر احزاب به قدرت میرسیدند هم طبق برنامه عمل میکردند و هم پاسخگو میشدند. بنابراین یکی از اشکالات ساختاری در کشور عدم توجه به جایگاه احزاب در حکمرانی است.
برنامههای توسعه ما ۵ ساله است و دولتهای ما چهار ساله انتخاب میشوند. این به این معناست که دولت نباید خارج از برنامه عمل کند و تغییرات اساسی در برنامهها به وجود بیاورد. دولت در واقع وقتی به قدرت میرسد مجری برنامههاست. بنابراین دولتها باید مجری برنامه باشند. چشم انداز بیست ساله اگر اجرا میشد آنگاه چهار برنامه ۵ ساله در امتداد هم تهیه و اجرا میشد که نشده است.
باید دقت کنیم که چرا چشمانداز بیست ساله را تدوین کردیم و چرا آن را اجرا نکردیم. ما نباید تصور کنیم که همه دنیا جمع شدهاند تا اجازه ندهند ما جلو برویم. اینها حرفهای بچگانه است. ما باید ببینیم در دنیا میخواهیم چه کنیم باید خودمان را تعریف کنیم. ایران توانایی بسیار بالایی دارد که از آن نتوانسته است استفاده کند. خداوند نعمتهای زیادی به ما داده است اما ما بسیاری از نعمتهای خدادادی کشورمان را از بین بردهایم.
آقای دکتر در مورد مشکل تورم و نقدینگی هم بفرمایید. ارزش پول ملی کاهش محسوسی پیدا کرده و زندگی را برای مردم و خانوادهها سخت کرده است. این عدم اجرای درست برنامههای توسعه که میفرمایید در کنار فشاری که برخورداران از رانتها و موقعیتهای خاص میآورند شرایط سخت را تشدید کرده است. الان راهکار خروج از دشواریهای پیش آمده برای مردم چیست؟
همانطور که گفتم اقتصاد ایران اشکالات ساختاری دارد. یک معنای تورم این است که تقاضا افزایش یافته اما تولید به تناسب آن افزایش پیدا نکرده است. از سوی دیگر مسئولین کشور واقف نیستند که سیاستهایشان افزاینده تقاضاست. مثلا ادعا میکنند که باید جمعیت افزایش پیدا کند. بسیار خوب. ولی این جمعیت به آب نیاز دارد. این آب را از کجا تامین میکنید. مطابق با شاخصهای سازمان ملل باید برای هر نفر در سال ۲۰۰۰ متر مکعب آب وجود داشته باشد. ما با جمعیت ۹۰ میلیون نفری باید ۱۸۰ میلیارد متر مکعب آب داشته باشیم. در حالی که ۱۰۰ میلیارد متر مکعب بیشتر نداریم. نتیجه آن این است که همه آبهای زیر و روی زمین را از بین بردیم. در چنین مواردی است که نیاز به بحث علمی برای اداره کشور کاملا آشکار میشود.
ما در کشور طرف تقاضا را روز به روز افزایش دادهایم و برای همه چیز از جمله برق و آب و غیره تقاضا ایجاد کردهایم. اما تولید و عرضه را به تناسب بالا نبردهایم و این تفاوت، تورم را به بار آورده است. از طرف دیگر دولت هزینههای مستمر و دائمی دارد که آن را با افرایش حجم نقدینگی پوشش میدهد و این مساله هم باعث افزایش تورم میشود. یعنی در مجموع سیاستهای خود دولتف تورمزاست.
در اینجاست که برای اصلاحات ساختاری لازم است اندیشه حکمرانی در کشور اصلاح شود. در چارچوب این اصلاحات باید دید که اقتصاد یعنی چه و روش علمی برای اصلاح ساختاری جامعه چیست؟ ما تنها کشوری در دنیا هستیم که به مدت بیش از ۴۰ سال تورم دو رقمی داشتهایم. سالها این تورم حدود ۲۰ درصد بوده است و الان چندین سال است که بین ۳۰ و حتی ۴۰ و ۵۰ درصد در گردش است. بدیهی است که این رویه قابل دوام نیست چون معنی تورم مالیات بر فقرا ست. ما در ایران طبقه متوسط را از میان بردهایم. یک طبقه اغنیا داریم که اصلا حساب و کتابشان جداست و با تضعیف طبقه متوسط این طبقه هم در طبقه فقیر ادغام شده است. طبقه متوسطی که الان به دشواری میتواند مسافرت را در برنامه زندگیش بگنجاند.
طبق قانون اساسی ما لازم است فقر زدایی کنیم در حالی که نتیجه سیاستهای ما فقرزایی بوده است. حکمرانی را باید تعریف کنیم و در چارچوب آن اقتصاد را تعریف کنیم و در همین قالب به مدیریت علمی کشور بپردازیم.
جناب دکتر عجیب اینجاست که تفاوت قابل ملاحظهای با تغییر دولتها در این مشکلات ایجاد نمیشود!
به این دلیل تفاوتی مشاهده نمیشود که در ایران رانتخواران بسیار قدرتمندند. وقتی به گفته رئیس مجلس ۳۰ میلیارد دلار حجم قاچاق در کشور است. وجود این حجم از قاچاق به معنی ناتوانی دولت از محافظت از مرزهای کشور است. در واقع عدهای با تکیه بر قدرتشان کالاهایی به ارزش ۳۰ میلیارد دلار جابجا میکنند نوعی عدم وجود دولت در ذهن متبادر میشود چون وظیفه اصلی و اولیه دولت محافظت از مرزهاست. طبق گفته ایشان، در زمانی که در سمت فرماندهی نیروی انتظامی سخنرانی میکرد، قاچاقچیان ۷۳ اسکله و دو فرودگاه دارند. ما باید تفکرات خودمان در حکمرانی را واقعا غربالگری کنیم. ما باید روشهایی مبتنی بر علم و سلامت و شفافیت تعریف کنیم. الان به روش سرقت و دزدی و اختلاس اجازه نفوذ دادهایم.
آقای دکتر برخی موارد رخ داده مثل اختلاسهای پیش آمده چقدر میتواند در تورم موجود موثر بوده باشد؟
یکی از ابهاماتی که در این زمینه وجود دارد نظام اقتصادی است. ما در ایران نمیدانیم که چه نوع نظام اقتصادی را اجرا میکنیم. قانون اساسی ما مطابق با اصل ۴۴ ، اقتصاد ایران را دولتی تعریف کرده است. اما بعد از فروپاشی شوروی، با تاسیس سازمان تجارت جهانی و درخواست عضویت ما در این سازمان، ما میبایست شرایط اقتصادمان را با قواعد اقتصاد آزاد مطابقت میدادیم.
از آنجا که اقتصاد کشورمان بر اساس اصل ۴۴ قانون اساسی به طور عمده دولتی و بخش کمتری تعاونی و بخش ناچیزی خصوصی است، ایران پیشقدم شد و با استفاده از اختیارات رهبری، سیاستهای کلی اصل ۴۴ را تدوین کرد و سهم دولت در اقتصاد را حداکثر تا ۲۰ درصد تعریف نمود تا هنگام مذاکرات با سازمان تجارت جهانی مساله دولتی بودن اقتصاد حل شده باشد. اما در اجرا دولتها و روسای جمهوری که تفکرات سوسیالیستی داشتند به جای خصوصیسازی اقتصاد، آن را شبهدولتی کردند. این بخش شبه دولتی بر خلاف بخش دولتی تحت نظارت مجلس و دیوان محاسبات نیست. یعنی ما به جای اصلاح نظام اقتصادی آن را بدتر کردیم. همه فساد و اختلاس از همینجا ناشی میشود. ما باید نظام اقتصادی را ابهامزدایی کنیم.
تنها نظام اقتصادی موفق در دنیا نظام اقتصاد آزاد است. حتی در چین نظام اقتصاد آزاد توسط حزب کمونیست اداره میشود. ما هم باید نظام اقتصاد آزاد را برای خودمان تدوین و اجرا کنیم. اما متاسفانه تا به حال نتوانستهایم بر اساس سابقه تاریخی موجود در ایران بخش خصوصی و نظام سرمایهداری را شکل بدهیم.
ما باید بر اساس سیاستهای کلی اصل ۴۴ قانون اساسی، بخش خصوصی را توانمند بکنیم و اقتصاد کشور را که الان نزدیک به ۸۰ درصد آن را دولت در کنترل دارد به بخش خصوصی بسپاریم. دولت ما دولت ناتوان اما پرهزینه است و یکی از دلایل تورم، خود دولت و حجم بزرگ آن است. وقتی که میتوان ساعات کار روزانه را در دولت به ۴ ساعت تقلیل داد، پس حتی با تعطیلی دولت هم اتفاق چندانی رخ نخواهد داد. در ایران تعداد مدیران با تعداد کارمندان در ژاپن، که ۵۰ میلیون نفر جمعیت بیشتری از ما دارد، برابر است. تعداد کارمندان در آمریکا با ۳۴۰ میلیون جمعیت و ۵۰ ایالت کمتر از یک میلیون نفر است. تمامی اینها را باید حکمرانی نو اصلاح کند و با تدوین اصول نو اقتصاد کشور را راه بیاندازد.
جناب دکتر این بخش خصوصی یعنی مشارکت دادن مردم در اقتصاد. مردمی که این روزها انواع فشارها را تجربه و تحمل میکنند اما باید در این موقعیت کشور هم همراهی کنند که مشکلات رفع شود. الان در این هنگامه مردم باید چه بکنند و تکلیفشان چیست؟
اشکال کار در نوع رابطه مردم با دولت است. هر زمان که دولت به مردم نیاز دارد به مردم مراجعه میکند اما در مواقع دیگر اینطور نیست. این خیلی بد است. در جنگ تحمیلی ۸ ساله ما به یاری مردم بعد از ۲۰۰ سال برای اولین بار شکست نخوردیم و همین شکست نخوردن خودش پیروزی بود. اما هرگز در زمان جنگ به بعد از جنگ فکر نکردیم. ما با این که جنگ ۸ سال ادامه پیدا کرد همیشه جنگ را کوتاه مدت میدیدیم. به جز یک نفر که آن هم خود امام (ره) بود. ایشان میگفت که اگر این جنگ ۲۰ سال هم طول بکشد ما ایستادهایم. ولی بقیه مسئولان همگی در هر عملیاتی تصور میکردند که آخرین عملیات در حال اجراست.
چون ما در زمان جنگ به بعد از جنگ فکر نکردیم، بعد از این که جنگ تمام شد، این نیروهایی که در زمان جنگ خودشان فرمانده بودند و کلی زحمت کشیده بودند و جانفشانی کرده بودند و آدمهایی را که منشا خدمات بودند و سرمایههای کشور بودند را با رانتهای اقتصادی از دست دادیم و با سهمیههای دانشگاهی و غیره به جای این که توانمندسازی کنیم و در جریان رقابت قرار بدهیم تا از موضع درست پیش بروند، نا خواسته در مسیر نادرست قرار دادیم و بهترین نیروهای بعد از جنگ را از دست دادیم. ما کاری کردیم که دو نفری که رتبه هفده و هفدههزار آوردهاند در کنار هم نشستند. ما این مسائل را خودمان درست کردیم و تمام این مسائل هم راه حل دارند. البته اگر ما بخواهیم که اجرا کنیم. برای اجرای این راهحلها هم باید مسئولان رده بالا بفهمند و بپذیرند که اشتباه کردهاند.
ما نباید ابداعات جدید خودساخته غیر علمی در مدیریت کشور اعمال کنیم. باید باور کنیم که ما تنها کشور در جهان نیستیم و میتوانیم از علم واقعی و تجربیات کشورها در جهان استفاده کنیم.
مالزی و اندونزی چه کردهاند. اندونزی به عنوان پرجمعیتترین کشور مسلمان دنیا چه کرده است که الان در مسیری است که روز به روز در حال پیشرفت است. خوب چرا ما چنین مسیری را دنبال نکردیم.
آقای دکتر در مورد مباحثی که در مورد تکنرخی یا چندنرخی شدن ارز وجود دارد نظرتان چیست؟ نقش این مساله در تورم را چگونه مییابید؟
بهترین وضعیت ارز تکنرخی است چون همین که ارز دو نرخی میشود رانتخواران برای گرفتن ارز به قیمت دولتی و فروش آن در بازار آزاد دست به کار میشوند. اوایل انقلاب نرخ ازر حدود ۲۰ نوع بود. اما در سال ۱۳۷۳ تبدیل شد به یک نرخ که تجربه تک نرخی ما بود. اما با ارز تک نرخی لازم است که عرضه و تقاضای ارز برابر باشد. ارز ما بیشتر از طریق فروش نفت حاصل میشود. ما اگر با دنیا تعامل مناسب و عادی نداشته باشیم جلوی صادرات نفت ما را میگیرند و بنا براین درآمد ارزی ما کم میشود و مجبور میشویم محدودیتهایی در داخل ایجاد کنیم و همین امر موجب بالا رفتن نرخ ارز میشود. ما باید با دنیا رابطه عادی داشته باشیم که جریان ارز مناسب را تامین کنیم. از سوی دیگر باید جلوی رانتخواران و قاچاقچیان را بگیریم که شرایط جامعه عادی بشود. در اقتصاد عادیِ یک جامعه عادی بدیهی است که نرخ ارز هم یکی است و بازار تعیینکننده نرخ ارز است.
در حال حاضر یک سری رانت خواران نرخ ارز را تعیین میکنند چرا که در عمل عرضه و تقاضای ارز را آنها تعیین میکنند. هر وقت میخواهند ارز را از بازار جمع میکنند و هر وقت میخواهند به بازار عرضه میکنند. در حالی که تمامی سیاستهای پولی و ارزی را اصولا باید بانک مرکزی تعیین کند.
تمامی اتفاقاتی که یرشمردیم بر علیه مردم و به نفع رانتخواران و قاچاقچیان تمام میشود. اینها دشمنان ما هستند در داخل کشور. اصلا دشمن اصلی ما همین رانتخواران و قاچاقچیان هستند. ما بلدیم دشمن خارجی را دفع کنیم اما باید راه مبارزه درست با دشمنان داخلی را هم پیدا کنیم.
در این میانه وضعیت منطقه شمالغرب و آذربایجان چگونه است؟
متاسقانه در منطقه ما یکی از مهمترین مسائل این است که دریاچه ارومیه را یک تعداد مسئولان، مدیران و کارشناسان ناتوان و ناشایست خشک کردهاند. اینان نمیفهمند ضرورت حفظ محیط زیست چیست؟ در زمان دولتهای نهم و دهم ۸۵ هزار حلقه چاه زده شد چرا که دولت معتقد بود برای زدن چاه نیازی به مجوز دولتی نیست. همه مسئولان دست به دست هم دادند و با تغییر الگوی کشت در حوزه آبریز دریاچه ارومیه از محصولات کمآببر به محصولات پرآببر این دریاچه را خشک کردند. به جای بادام و سنجد، سیب و سیبزمینی و چغندر قند را ترویج کردند.
سطح زیر کشت را هم افزایش دادند. قبل از انقلاب در حوزه دریاچه ارومیه ۲ میلیون تن محصول تولید میشد که ۲ میلیارد متر مکعب آب نیاز داشت. میزان بارندگی در حوزه آبریز دریاچه ارومیه هم ۳ تا ۴ میلیازد متر مکعب بود در نتیجه مشکلی وجود نداشت. در حال حاضر در همان حوزه ۸ میلیون تن محصول تولید میشود. پس این مقدار محصول به ۷ تا ۸ میلیارد متر مکعب آب نیاز دارد. این آب از کجا تامین میشود؟ ۳ تا ۴ میلیارد از بارندگی و مابقی از آبهای زیر زمینیای که هر چه داشتیم از بین بردیم. سدهایی که با حمایت نمایندگان استانهای آذربایجان شرقی و غربی و اردبیل زده شد و جلوی ورود آب به دریاچه ارومیه را گرفت. بگذریم از جاده و پلی که به غلط در میانه دریاچه زده شد.
مجموعه شرایط را فراهم کردیم تا دریاچه خشک بشود. همه مسئولین باید در این زمینه عذرخواهی بکنند. باید سیاستها به این سمت برود که حقابه دریاچه ارومیه داده شود. باید سدها خراب بشود و الگوی کشت عوض شود. دقت داشته باشید که کل ارزش تولید بخش کشاورزی ما در ایران ۴۰ میلیارد دلار است. اما از ۱۰۰ میلیارد متر مکعب آبی که داریم ۹۰ میلیارد را در بخش کشاورزی مضرف میکنیم. به عبارت دیگر ارزش محصولات کشاورزی در مقابل ارزش آب مورد استفاده بسیار ناچیز است.
ما تفکرمان اشتباه است. ما شعار خودکفایی دادیم. این یعنی ویران کردن ایران. چه کسی گفته است که گندم را باید به هر قیمتی تولید بکنیم. اگر تعامل با دنیا داشته باشیم میتوانیم گندم را در جاهایی که مناسب است بکاریم و در کنار تولید داخلی از تولید در خارج و واردات هم بهره ببریم. تعامل با دنیا بسیاری از مشکلات ما را حل میکند. از آنجا که شمالغرب کشور نقش اساسی در کل تاریخ حکمرانی و استقلال ایران داشته است به همین دلیل هم که شده حاکمیت باید خود را موظف به احیای دریاچه ارومیه بداند. اگر دریاچه ارومیه نباشد شمالغرب کشور از میان خواهد رفت. این در حالی است که آذربایجانیها در همه جای ایران زندگی میکنند و من معتقدم که بیش از همه قومیتها روحیه ایرانوطنی دارند.
آقای دکتر به عنوان صحبت پایانی بفرمایید که در مجموع باید برای برون رفت از این شرایط کشور چه کرد؟
تمرکز قدرت و ثروت همیشه فساد ایجاد میکند. رانتخواران ثروت دارند و این توان را دارند که از طریق ثروت آدمهای سیاسی را به قدرت برسانند. در همین مجلس چند نماینده داریم که در غیاب نبود احزاب و تفکر حزبی با هزینه میلیاردی تبلیغات وارد مجلس شده اند. اگر نمایندهای چند میلیارد تومان صرف هزینه تبلیغات کند مگر میتواند سالم بماند؟ مگر یک نماینده مجلس چقدر حقوق میگیرد که بتواند هزینه تبلیغاتش را پوشش بدهد. نمایندهای که از اول تا آخر دوره نمایندگی زیر ۵ میلیارد تومن حقوق میگیرد چطور خواهد توانست ۱۰ میلیارد تومن صرف هزینه تبلیغاتش کند؟ این یکی از آثار حزبی نبودن قدرت در کشور است. احزاب در سیستم حزبی برنامههایشان را اعلام میکنند و مردم در هر منظقه به نماینده حزبی که تمایل دارند رای میدهند و فرد نیازی به تبلیغات اضافه ندارد.
باید در کشور جلوی تمرکز قدرت و ثروت را بگیریم. در این مورد هم تجربه در دنیا این است که جلوی تمرکز قدرت را با توزیع قدرت از طریق دموکراسی گرفتهاند و این در حالی است که ما هنوز هم استانداران و فرماندارانی داریم که با تفکر استبدادی بر علیه شوراها اقدام میکنند. ما باید پایبند و طرفدار قانون اساسی باشیم و قدرت را توزیع کنیم.